اینترنت در ایران تا کنون بیشتر جنبه وسیله ای جانبی و اضافی داشته که موافقان و مخالفان خاص خودش را همیشه به همراه داشته، اما با رشد و توسعه روزافزون کسب و کارهای مبتنی بر وب، کم کم این صنعت وارد حالت جدی تری می شود. تا حالا در مورد اینترنت ایران زیاد نوشته شده و قبلاً هم در این مورد به طور کامل نوشتیم. اما مسئله ای که کمتر به آن پرداخته شده زیرساخت اینترنت و ارائه آن به مشتریان بوده که تا کنون از این دید اینترنت ایران را بررسی نکرده بودیم. حال با ما همراه باشید تا به طور فنی تر و از زوایایی دیگر به اینترنت ایران و به خصوص از دید فنی تر زیرساخت کشوری با مشورت کاوه رنجبر بپردازیم.
زیر ساخت اینترنت
می دانید که اینترنت از این سه لایه تشکیل شده، یک بخش برای زیرساخت تکنولوژی ارتباطی و لایه دوم برای شبکه و انتقال داده ها و لایه سوم بستر نرم افزاری که مورد استفاده کابران است. اولین قسمت یعنی زیرساخت تکنولوژی ارتباطی از دید بسیاری پنهان مانده، طراحی غلط و غیر اقتصادی سیستم توزیع و زیرساخت کل کشور در حال اضر روی زیرساخت فعلی است که برای تلفن طراحی شده و سالهاست در کشورهای دیگر برای Data استفاده نمیشود.
وقتی که تعداد محدودی بستر حامل داریم، برای مثال فقط دو زوج سیم تلفن داریم، در حالت عادی فقط توانایی ارائه دو تا خط تلفن داریم که از این زوج سیم رد کنیم، ولی با استفاده از تکنیکهای Multiplexing امکان داره که چندین سیگنال، مثلاً ۱۶ تا خط تلفن را از روی همون دو زوج سیم رد کرد. اما چگونه امکان پذیر است؟
تکنولوژیهای مختلفی وجود دارد که می تواند این فرآیند را براساس مادوله کردن فرکانسهای صدا و ارسال همزمان چند سیگنال روی زوج سیم انجام بدهد و در مقصد دوباره اینها رو دمادوله کند و به عنوان خطوط مستقل تلفن تحویل بدهد، یا براساس زمان، یعنی مثلاً هر ثانیه ۱/۱۲ از وقت سیم را به یک خط تلفن می دهیم و در مبدا اینها را دوباره سرهم بکند و ۱۲ تا خط تلفن را روی دو زوج سیم مثلاً جابهجا کنه. Time Division Multiplexingیا همان TDM سیستمی برای مالتیپلکسینگ و ارسال چند سیگنال روی یک سیم است که بر اساس زمانبندی اینکار را انجام می دهد. برای مبحث ما دو نمونه آن کاربردی است:
اولین آن، سیستمهای Plesiochronous Digital Hierarchy بطور مخفف PDH (که PCM هم نامیده می شود) و در ایران استفاده زیادی دارد. در این روش مخابرات یک زوج سیم را از یک ساختمان تا مرکز مخابراتیاش دارد ولی در ساختمان 6 خانه وجود دارد، برای این مسئله هم یک جعبه در ساختمان نصب می شود و همان زوج سیمی که از مرکز مخابراتی آمده را وارد این جعبه می کنند و از آن ۶ خروجی میگیرند و به ساکنین ساختمان ارائه می دهند، داخل مرکز هم نیز نظیر همین اتفاق می افتد و ۶ خط خروجی از جعبه را به سوییچ مخابراتی می کنند و ۶ خط با ۶ شمارهی مختلف را به آن وصل می کنند.
اتفاقی که در این بین رخ می دهد آن است که جعبه مورد بحث براساس زمانبندی، یک ششم از زمان سیم را به هر خانه (خط) ارائه می کند. برای مکالمات عادی تلفنی این ماجرا زیاد مساله ساز نیست، چون پهنایباند زیادی برای انتقال صدا مورد نیاز نیست و یک زوج سیم خیلی پهنایباند بیشتری از یک کانال صدا را می تواند منتقل کند و کاربر شاید اصلاً متوجه وجود این جعبه نشود تا هنگامی که بخواهد با مودم به شبکه ای متصل شود یا فکس ارسال کند. مودمها انتظار دارند که بتوانند از کل پهنایباند صدای قابل شنیدن در تمام مدت استفاده کنند تا امکان ارائه حداکثر بازده خود را داشته باشند. ولی با وجود این، سیستمها یا اصلاً توانایی کار کردن ندارند، یا حداکثر با ۱/۶ از سرعتشون کار می کنند. البته الان خیلی از این جعبهها هم باهوش هستند، زمانی که فقط یک خط در حال استفاده است، تمام پهنای باند را به همان خط اختصاص میدهند اما به محضی که خط دوم هم فعال شود، پهنای باند نصف خواهد شد و به همین خاطر در میانه ارسال یک فکس خط تلفن قطع می شود، چرا که خیلی از مودمها توانایی re-negotiate کردن این ارتباط را ندارند.
توضیحات بالا، مفهوم کلی Multiplexing بر اساس زمان بود، و البته در همین توضیحات دو سناریو وجود داشت، Synchronous و Asynchronous.
در مود Synchronous (متقارن)، در واقع در این حالت یکسری تایماسلات مشخص و برنامه ریزی وجود داره درست همانند قطاری در حال حرکت. و در مثال بالا، یک قطار با شش واگن و در حلقهای بین این دو تا جعبه موجود در ساختمان و مرکز مخابراتی در حرکت است. و هر خانه نیز به طور اختصاصی یک واگن دارد و به نوبت گیری احتیاجی نیست، هر زمان که خانه ای باری داشت، جعبهی PDH این بار را داخل همان واگن اختصاصی می گذارد و در ان طرف خط، جعبه دیگر PDH بار ها را خالی می کند و به صاحب خط تحویل میدهد. در این روش نوبت گیری در کار نیست و مقدار باری هم که در هر لحظه برای هر خانه می توان جابهجا کرد مشخص است.
اما در مدل نامتقارن، سیستم اجازه می دهد هر خانه بار را روی خط بگذارد یا نگذارد؛ چنانچه خط خالی باشه تمام ظرفیت به یک خانه ارائه می شود و در غیر این صورت باید در نوبت باشد. یک مثال خوب این نوع سیستم برای سامانه انتقال اطلاعات کامپیوتری ماشینها است، زمانی که یک خودرو گذرگاه Asynchronous داره، یعنی سیمی وجود دارد که از ECU خودرو به سایر قطعات متصل شده است، به این سیم دکمهی بوق، درجه سرعت سنج، سنسور هوا و سنسور سرعت و بسیاری از قطعات دیگر وصل است. حال اگر راننده در حال ترمز گرفتن باشد سیستم ABS مقدار زیادی از پهنای باند را مصرف میکند تا فشار پدال را به ECU اعلام کند و از آن طرف اطلاعات مربوط به سرعت و وضعیت چرخها را بخواند و در نتیجه اگر همان موقع بوق هم بزنید بوق ممکنه عمل نکند یا با تاخیر عمل کند چون در روی این گذرگاه زمان و فضایی برای اطلاعات دکمه بوق نیست.
مدل دیگر این باس که در خودروهای بروزتر و طبیعتاً خارجی، برعکس نمونه قبلی متقارن است، یعنی هر قطعه فضای زمانی خودش را دارد. بوق برای خودش یکی از همان واگنها را دارد که همیشه به آن دسترسی خواهد داشت، ترمز و سایر قطعات هم همینطور. هرکدام از این سیستمها مزایا و مشکلاتی دارن ولی بزرگترین مسالهی سیستمهای متقارن «ساعت» است.
دومین آن، برای اینکه بتوان فهمید که واگن هر خانه کی می رسد تا بتوانیم بفهمیم چه زمان می توان اطلاعات را بارگزاری یا برداشت کرد، همهی افرادی که از این سیستم استفاده میکند باید با یک «ساعت» سینک (تنظیم) بشوند و هرچقد سرعت کل سیستم بالاتر رود، این ساعت باید برای همه سریعتر شود. سیستم Synchronous Digital Hierarchy مخففاً SDH دقیقاً بر همین اساس کار میکند، یک خط تلفن که از خانه به مرکز مخابراتی می رود و در آنجا دیجیتال شده و به یک کانال ۶۴ کیلوبیت بر ثانیه دیجیتال PCM (که کیفیت خیلی خوبی برای تلفن هست) تبدیل می شود، و هر ۳۰ کانال PCM تبدیل به یک کانال E1 با سرعت ۲ مگابیت بر ثانیه می شوند و همینطور بیشتر می شوند و به همین ترتیب هم STM-1 و STM-4 و نظایر آنها هم مشخص می شود که با چه سرعتی و در چه ابعادی ارائه می شوند.
اما این سیستم بیشتر برای مخابرات تلفنی خوب است. در واقع برای هر مشترکی که خط تلفن ارائه می کنیم فضای ۶۴ کیلوبیت اختصاص میدهیم و وقتی که مشترک گوشی اقدام می به تماس گرفتن می کند، در واقع پکت های دیجیتال صدا سوار یک واگن میشود و وارد شبکهی بزرگ SDH مخابرات شده و روی E3ها بین مرکز مخابرات و سپس STM1های بین استانی می رود و در نهایت به سوییچ مقصد می رسد که دوباره به یک کانال ۶۴ کیلوبیت تبدیل شده و مکالمه انجام میشود. این سیستم برای تلفن خوب ولی گران است. برای مثال شبکه مخابراتی بین تهران و اصفهان به اندازهی یک STM1 یعنی اندازهی ۲۳۰۰ تا تماس همزمان تلفنی ظرفیت دارد و همه با کیفیت عالی ارتباط برقرار میکنند و مخابرات خیلی مرتب Capacity Planning انجام می دهد و به ازای هر x خط تلفنی که میفروشد ظرفیت شبکه را هم افزایش می دهد. کیفیت هم همانطور که گفته شده تضمین شده است، یعنی اگر مسیری بین تهران و اصفهان خالی باشد و در شبکه Fast Busy نگیرید، حتماً یک کانال ۶۴ کیلوبیتی تا وقتی که صحبت می کنید دارید.
شبکهی مخابرات (و انتقال داده) توی کل ایران با یک ساعت کار میکنه، یعنی نبض شبکه توی تهران و زاهدان یکی است. تبدیل هایی که در خانه ها وجود دارد، هر ۶ خط تلفن را دیجیتال میکنند و بر روی سیم مسی و وارد شبکهی مخابرات می کنند، اونجا دوباره (بعد از کلی افت کیفیت) روی شبکهی TDM می رود که هم خیلی گرانتر و هم خیلی بیکیفیتتر است. در حالی توی بقیهی دنیا این مسئله را برعکس کردن و حتّی تلفن سنتی هم توی اولین نقطه میبرن بر روی IP و توی شبکهی IP جابهجا میکنن ولی توی ایران برعکس!
مشابه همین هم توی شبکهی دیتا اتفاق میافتد. خدمات دهندههای ADSL، لینکهای دومگابیتی E1 در هر مرکز (به قیمت زیاد) از مخابرات میگیرند و این لینک ها را مجبورند بین تعداد زیادی مشتری تقسیم کنند و فقط همان هزینهی انتقال اطلاعات (از مشتری تا سرویسدهنده) به تنهایی حدود ۳۰ درصد هزینهی اشتراک ماهیانه است. در صورتی که در بیشتر کشورهای دنیا، حتی کشورهایی با تولید ناخالص داخلی خیلی پایینتر از ایران، به راحتی می توانید یک پورت گیگابیتاترنت را بگیرید و مرکز مخابراتی را به مرکز توزیع متصل می کنید با هزینهای به مراتب کمتر از یک لینک از E1های مخابرات ایران، چرا که این بستر روی شبکهی TDM نیست و هزینهی همهچیز خیلی کمتر از شبکه همزمان مخابراتی است. در واقع دیگر همان همزمان بودن هم اهمیتی از نظر کیفیت نداره، چرا که در لایههای مختلف (مثل TCP) به راحتی می توان مشکل انواع تاخیرهای جزیی یا عدم ترتیب دریافت بستهها را حل کرد و ساعت گنده مذکور در عمل بیفایده و بینهایت گران است. البته الآن خیلیها از سیستم مهاجرت کردن، چرا؟
- هزینه: وجود ساعت مرکزی و محدود بودن به این ساختار طبقهای توی طراحی شبکه که الزام آور حرکت از پایین به بالاس هزینه را افزایش می دهد
- ناکارآمدی: با اینکه به هر خطی یک کانال ۶۴ کیلوبیت بر ثانیه داده میشود، اما آیا چنین چیزی لازم است؟ الآن میتوان اطلاعات صدا را با کیفیت خیلی خوب و با فشردهسازی درست با ۸ تا ۱۱ کیلوبیت بر ثانیه منتقل کرد پس چرا ظرفیت پهنای باند ۶۴ کیلوبیت را برای تلفن حرام کنیم؟ ناکارآمدی آنجایی جالبتر میشود که خیلی از این خطها از همان سیستم PDH که توضیح داده شده می آیند، یعنی در هر ساختمان، کیفیت این صداها پایین آمده و به چیزی حدود همان ۸ کیلوبیت بر ثانیه رسیده است، سوار کردن اینهای توی واگنهای ۶۴ کیلوبیتی فقط اتلاف فضا است.
- مشکلات توسعه: با توجه به اینکه ساعت این سیستمها بهصورت نمایی بزرگ میشه، افزایش ظرفیت اصولی شما برای مثال از STM1 به STM4 هست، یا از STM4 به STM16 که خیلی تجهیزات گرانقیمتی میخواهد و عملاً میشود هزینهی بالا برای ساخت مقدار زیادی ظرفیت خالی که مورد نیاز هم شاید نباشه.
اما بقیه کشورها چه می کنند؟
خیلی از کشورها، از ریشه سیستم TDM را جمع کردند و به سیستمهای دیگری نظیر DWDM روی آوردند که بر خلاف TDM روی زمانبندی تمرکز نمیکند و سعی میکند چند سیگنال را براساس تفاوت طولموجهایشان بر روی یک کانال انتقال بدهد. پایهی خیلی از این سیستمها خیلی شبیه به مدل اترنت است و برای مثال الآن سیستمهایی با قیمت نزدیک به تجهیزات STM-4 که ۶۵۵ مگابیت بر ثانیه است وجود دارد و روی همان فیبر هایی که STM-4 استفاده میکنند میتواند ۱۶۰ اترنت ۱۰ گیگابیتبرثانیه، یعنی ۱.۶ ترابیت برثانیه را انتقال بدهد. ورود و خروج به این شبکه هم خیلی ساده و در بیشتر مواقع براساس همان اترنت است و خیلی راحت میشود از فیبرهای موجود برای راهانداختن این شبکه استفاده کرد. بسیاری از کشورهای اروپای غربی، الآن دیگر کانال ۶۴ کیلوبیت برای تلفن ندارند و در اولین نقطه، که بیشتر مواقع خانهی کاربر قرار دارد، سیگنال تلفن روی IP برده و وارد شبکهی IP می شود و بهصورت Voice Over IP ترافیک منتقل می گردد.
البته انتقال روی چنین شبکهای که گارانتی پهنایباند به مفهوم سیستم TDM را ندارد و حفظ کیفیت داستان دیگری دارد گرچه ۱۰۰٪ ممکن است ولی دید و نوع متفاوتی از مهندسی را طلب میکند که بر اساس Quality of Service و فاکتورهای مشابه باید شبکه تقسیمبندی شود و سایر موارد.
درنهایت اینکه شبکهی TDM که دهها سال پیش با دید صرفاً مخابرات تلفنی طراحی شده، به هیچوجه بستر مناسبی برای انتقال دیتای اینترنتی نیست و در عصری که همه در حال تبدیل به دیتای اینترنتی قراردارن و روی اینترنت انتقال میدهند، کار اشتباهی است که ما دیتای اینترنت را بر روی بستر کهنهی تلفنی انتقال میدهیم و بعد پی در پی سعی میکنیم همان بستر ضعیف و گران را بسط دهیم تا جواب نیازهای ما را جواب دهد.
اینکه با افتخار از تعداد STM1ها و STM4ها و STM16های کشور بر روی همین بستر کهنه حرف بزنیم مایهی شرمساری است. یک پورت STM4 میتواند 491.520 مگابیت بر ثانیه را روی یک زوج فیبر جابهجا کند و یک سیستم DWDM می تواند بر روی همان فیبر ۴۰۰ گیگابیت بر ثانیه را جابهجا کند و در واقع خرید پهنای باند بیشتر تاثیر خاصی با وضعیت فعلی ندارد.
اما تا جایی که اطلاع داریم، وزیر فعلی و آقای جهانگرد و تیمش به جدیت در حال راهاندازی یک شبکهی مجزا از سیستم TDM برای دیتای کشور هستند که اپراتور چهارم ایرانیان نت وظیفه انجام آن را به عهده دارد که از سال 89 کار خود را شروع کرده و در حال حاضر پیشرفتی حدود 10% داشتند. اما در هر صورت می دانیم که آنها هم همهی این مشکلات را میدانند و تلاش میکنند که به حل این موضوع بپردازند.
رگولاتوری
مشکل انحصاری بودن ارائه لینک های اینترنت، زیرساخت و رقابتی نبودن بازار بهخاطر ترس رگولاتوری که فکر نمیکنم لزومی به شکافتنش باشد، اما اگر رگولاتوری ایران هم مثل خیلی از همقطارانش در خیلی از جاهای دنیا فقط روی کاری که باید انجام می داد تمرکز داشت و وارد لایههای بالاتر نمیشد، الآن خیلی از مشکلات خودبهخود از بین میرفتند.
اینترنت ملی
ترافیک کشور داخل خودش نمیچرخه. ترافیک اینترنت اضافه میچرخه. ترافیک اینترنت چنانچه درست مدیریت بشود خودبهخود از کشور خارج نخواهد شد، ساختار و طراحی اینترنت این مدلی است و BGP همینطوری کار میکند. هیچ فردی هم حوصله، وقت و پول اضافی ندارد که ترافیک را جایی که نباید از کشور خارج بشود، از کشور خارج کند.
یک آی اس پی هیچ وقت پول اضافه ندارد بابت ترانزیت اینترنت وقتی که ۱۰ درصد ترافیکش به یه آس پی داخلی است، هنگامی که این مسئله را ببیند میاد لینکی با همان آی اس پی برقرار میکند و این ترافیک را سریعتر و طبیعتاً ارزانتر جابهجا میکند. اینها که سه تا بشوند IXPها تشکیل میشوند که بهکل این مشکل رو حل میکنند. (و در حال حاضر نیز این IXP ها ایجاد شدند و ترافیک داخلی داخل ایران جابجا می شود). یک وبسایت ایرانی هیچگاه پول اضافی ندارد که در همهی ISPها سرور قرار دهد در نتیجه میاد پول میدهد که عضو اون IXP باشد و سرورهایش را با کمترین فاصله به IXP وصل کند.
همه افراد از این صحبت می کنند که ما ترافیک را داخل داخل ایران می آوریم ولی به این مسئله فکر نمیکنند که حتی اگر همه ترافیک هم داخل ایران باشد، در بهترین حالت این ترافیک از همان لینک TDM دومگابیتی که به POP Site متصل است باید عبور کند. پس اگر کاربر خانه اش در قیطریه باشد و از شاتل سرویس بگیرد و من نیز در همان جا از های وب سرویس بگیرم و برای مثال با هم با Viber حرف بزنیم، ترافیک ارسالی و دریافتی ما در بهترین به جایی در اتوبان حکیم به اسم LCT می رود و در آنجا جابهجا میشود، یعنی هر دوی ما باید از لینکهای محدود شرکت سرویسدهنده بگذریم، تا به مرکز آنها برویم، آنجا در BGP هر دو با LCT مخابرات Peer هستند و بعد ترافیک مذکور ما جابهجا میشود. همین سیستم را گسترش بدهید به صدها هزار کاربر ADSL، میلیونها نفر متصل با موبایل و کلی وبسایت که در جاهایی مثل مرکز پردیسان پارسآنلاین هاست میشوند.
راهحل چیست؟ به زبان ساده در مرکز قیطریه برای مثال کافیه که سرویسدهندهی من یک سیم گیگابیتاترنت را به سوییچ سرویسدهندهی شما وصل کند و چندتا تنظیمات شبکه انجام دهد تا این ترافیک اینهمه راه را طی نکند، ولی چرا این کار انجام نمی شه؟ چون باهم کار نمیکنند. خیلی خیلی محدود این همکاریها وجود دارد ولی معمولاً بین سرویسدهندههای کوچیک یا متوسط. بزرگها فلسفهی این را دارند که اگه کیکی وجود دارد، همهاش ماله من خواهد بود و نباید با بقیه شریک بشویم، حتی اگه به قیمت سرویس نامناسب برای مشترکینم تمام بشود.
مدل توسعهی اینترنت کلاً همهجای دنیا و از بدو تولّد یک مدل Bottom-up و Industry Driven بوده، یعنی بر خلاف دولتها که Top Down تعیین تکلیف میکنند، در مورد اینترنت همیشه خود آدمها و بهخصوص آدمهای توی صنعت تصمیم میگرفتند و میگیرند. حالا یک کشوری میخواهد فیلتر کند یا نه، ربطی آنچنانی به توسعهی صنعت اینترنت نخواهد داشت. دولت کافیه که یا رگولیشن درست داشته باشد و بستر سازی را خصوصی کند یا اگر بستری ارائه می دهد با قیمت عاقلانه و کیفیت درست باشد، بقیه آن را خود آدمهای صنعت درست میکنند.
اما تا الآن شیوهی برخورد همان شیوهی Top Down بوده که ما میگوییم شما انجام دهید! سرویسدهندههای داخلی هم بهخاطر تجربه نداشتن همیشه این را قبول کردند و در اکثر مواقع به قوانین و برنامههایی که از دولت آمده، بدون هیچ سوالی تن دادند. علتش هم این هست که صنعت اینترنت، برخلاف صنعت نفت یا هوانوردی برای در ایران هیچ وقت وارد نشد، یک سرویسی بوده که یک سری از افراد کنار هم کاملاً دورهمی راه انداختند و چیزهایی هم در مسیر یاد گرفتند ولی اینکه اصولی چیزها باید چطور باشد، چه تقاضایی از دولت و رگولاتوری داشتهباشیم، اونها باید چه چیزی بدهند، ما چی احتیاج داریم و غیره، هیچوقت نبوده. انتقال دانشی هم اگر بوده، در حد مهندسی شبکه بود و برنامهریزی کلان شبکه و نگاهکردن به اصول کارهای دیگران هیچوقت نبود، برای همین هم مخابراتیهایی که با صنعت مخابرات و با دانش آنکار وارد ماجرا شدند و کار را به دست گرفتند (و البته از آن جایی که کسی نبود تا به آنها بگوید اینطوری نباید باشد یا آنطور باید باشد) وضعیت به این حالت رسیده است.
این مسئله هم فقط منحصر به مسائل ارتباطی نیست برای مثال دامنه .ir دکتر شهشهانی، کلّی صدمه زد به استفاده از .ir توی ایران، چرا؟ چون بلد نبود. در ابتدای کار بیزنسپلن درستی نداشت اصول مرتبی هم نداشت و تخصص ایشان هم این نبود، ایشان شروع کردند به مدل Nominet با مدل Second Level کار کردن مثل .co.ir و .ac.ir و شروع فروش آنها که روش منسوخ شدهای بود و آنهم با قیمتی معادل ۹ برابر قیمت gTLDهای دیگر همان زمان، یعنی وقتی .ir قیمتی برابر ۹۰ هزارتومان داشت دامنه .com تنها ۱۰ هزار تومان بود، علاوه بر این سیستم بازبینی شخصی هم وجود داشت، یعنی خود دکتر میدید، میگفت نه این اسم ژنریک است و نمیفروشیم! و یا تایید میکرد. خوب همین مسائل باعث شد در ابتدا که کلی از شرکتها داشتند اینترنتی میشدند و دامنه میخریدند از دامین ir صرف نظر کنند و حتی اگر هم میخریدند فقط برای رزرو بود و میرفتند یک .com میگرفتند برای کارهاشون، چون اون خیلی راحتتر بود و همینطوری هم این موند و الان کلی از شرکتها همانطور که میبینید همه .com و .net هستند، برخلاف انگلیس یا هلند که افتخار محسوب می شود برایشان که زیر .nl یا .uk باشند. و متاسفانه داستان اینطوری خیلی زیاد در توسعهی اینترنت تو ایران وجود دارد.
ضریب اشتراک
همه جای دنیا اپراتورها ضریب اشتراک (Contention Ratio) دارند، خیلی وقتها ۱ به ۸، ۱ به ۱۰ یا ۱ به ۲۰ است این اندازه و وقتی وارد سطح کشور میشی حتّی تا ۱ به ۵۰ هم میرسد، شاید در ایران بگوییم که مشکل در ضریب اشتراک است بیشتر مسئله روی Economy of Scale متمرکز است، اصولاً هرچقدر که بزرگتر شویم باید خدمات به صرفه تر شود. اگر ۱۰۰ مشتری ۱۲۸ کیلوبیتبرثانیه داشته باشیم لازم نیست ۱۲ مگابیت بر ثانیه پهنایباند بخریم. امکان اینکه همهی اینها، همزمان بخواهن از همهی پهنای باندشون استفاده کنن خیلی کمه و توی بیشتر دنیا برای همچین چیزی میرن روی ۱۰ برابر، یعنی اختصاص ۱.۲ مگابیت بر ثانیه برای این ۱۰۰ تا کار میکنن، ولی نکتهاش اینه که ۱۰۰تا کافی نیست.
برای مثال سرویسدهندهای در هلند نزدیک به ۱ به ۱۰ ضریب اشتراک دارد ولی برای دستههای ۱۰۰ هزار نفری مشتریانش. یعنی هنگامی که ۱۰۰ هزار مشتری با سرعت هرکدوم ۲۰۰ مگابیت بر ثانیه به شبکهی وصل باشند، سرویس دهنده کافیه به اندازهی ۱۰ هزار ارتباط ۲۰۰ مگابیتی اینترنت داشته باشد و از نظر آماری احتمالش نزدیک به صفر هست که حتی یکی از مشتریها احساس کند که کمتر از ۲۰۰ مگابیت بر ثانیه دسترسی دارد. در کل این ماجرای ضریب اشتراک کاملاً درست و اصولی است، اما اجرا و نحوه آن مهمتر است.
برای مثال فرض کنید شرکت X توی مرکز شهید نهری سرویس ADSL ارائه می کند. ۳۰۰ مشتری هم در این مرکز دارد (البته در بیشتر مواقع بزرگترین سرویس دهنده ها حداکثر در یک مرکز ۱۰۰۰ یا ۲۰۰۰ تا مشتری دارند). شاید بگویید که طبق همان چیزی که بالاتر گفته شد پس کافیست که برای ۳۰ نفر پهنای باند اینترنت درنظر بگیریم، منطقی به نظر میاد ولی در واقعیت اینطور نیست. اگر شرکت X، همهی مشتریها را با سرعت بالا ابتدا وارد دفتر مرکزیاش در تهران بکند و بعد از آن جا برای ۱۰۰هزار مشتری به اندازهی ۱۰هزار نفر اینترنت بگیرد همه راضی خواهند بود و هیچ مشکلی نخواهند داشت اما الآن، همهی ۳۰۰ مشتری در ابتدا بر روی یک، دو، سه یا پنج لینک E1 قرار می گیرند و از آنجا به مرکز جابجا می شوند، این یعنی در واقع قوانین Economy of Scale پیاده سازی می شود اما درواقع اصلاً Scale نداریم. یعنی سرویس دهنده فکر میکند که دارد کار درستی انجام می دهد اما ۳۰۰ تا ۱۰۰۰ مشتری به scale نمیرسد و از آنجا که لینک تا مرکز مخابراتی کند است، اشتباه فکر می کنند که برای همهی مشتریها این Scale را پیاده میکنند.
در بستر Broadband و بهطور خاص Mobile Broadband هم هرکدام از تکنولوژیها طوری طراحی شدند که امکان بهرهوری از حداکثر پهنایباند ممکن را در یک بازهی فرکانسی ایجاد کنند ولی هیچ تضمینی برای ثابتبودن آن مقدار از پهنایباند ندارند. یک ارتباط 3G ممکن است وقتی که مصرفکننده ثابت قرار دارد ۱۴.۴ مگابیتبرثانیه دریافت داشتهباشد (در مورد UMTS HSPA) ولی همان مصرفکننده در حال حرکت ممکنه نتواند بیشتر از ۳۸۰ کیلوبیت بر ثانیه بگیرد. پس هیچ سرویسدهندهای، هیچ کجای دنیا، روی Broadband امکان آن را ندارد که دسترسی به یک پهنایباند ثابت رو تضمین کند.
در واقع، باید به اینها به عنوان یک دستهی جدا نگاه کنیم، نکتهای که باعث میشه پهنایباند بهاندازهی کافی باشه ولی همه فکر کنند که کند هستن چون پهنای باند درست بکار گرفته نمیشود و البته با توجه به کاربریهای فعلی مثل ویدئو و امثالهم ۱۲۸ کیلوبیت شوخیای بیشتر نیست و پهنای باند منطقی برای هر خانه در بدبینانهترین حالت باید ۲ مگابیتبرثانیه باشد.
اما جالبه بدونید وضعیت سرعت فعلی اینترنت ایران را ایران ببینید و اصلی ترین نکته این است که Google M Lab روش آماری خیلی خوبی برای اندازه گیری پهنای باند کشورها داره بر خلاف OOKLA ربطی هم به مکان سرور اندازه گیری نداره (چون با سرورهای اینترانتی سرعت ظاهراً بالا نشان داده می شود) یا اینکه ایران به کجاها وصل هست رو راحت میشه از روی BGP Peerهای ایران دید و چون با آمار و بر اساس ترافیک Torrent که همه میتونن ببیننش کار میکنه.
حالا اگر آمار اسپیدتست را ببینیم وضعیت را خیلی بهتر نمایش می دهد چون سرورهای تست آن در ایران و در آی اس پی هایی قرار داده شده که نتیجه تست بیشتر نتیجه تست اینترانت محسوب می شود تا اینترنت.
با مراجعه به سیستم آماری RIPE می توان آمار دقیقتری از وضعیت اینترنت ایران را فهمید، با نمایش ظرفیت پهنای باند کشور نشان می دهد که حدود 72% پهنای باند کشور بین 0تا1مگابیت در ثانیه است.
در بخش دیگر از آمار RIPE که در واقع اطلاعات مربوط به ASN مخابرات ایران است، با نگاهی به ASN Neighbours در میابیم 11 مورد «دست چپی» در واقع لینک هایی هستند که ایران به آنها وصل است و 92 لینک «دست راست» نیز سرویس پروایدرهای داخلی اند.
در نهایت، پولی که ما بابت اینترنت میدهیم، بهخاطر اینکه سرمایهگذاری درستی روی خود بستر (حتی همان بستر TDM) نکردیم خیلی خیلی بیشتر از پولیست که بقیه برای اینترنت می پردازند. خود اینترنت نزدیک به مجانی است، یعنی برای مثال توی آلمان بابت یک پورت 10 گیگابیت بر ثانیه باید معادل ۱۶۵۰ یورو در ماه داد در یک Exchange درست حسابی، ولی ما این پول را بابت ۲۰ تا ۵۰ مگابیت بر ثانیه میدهیم. حالا برای رسیدن به اون نقطه چه چی لازم است؟ چند میلیون (و حتی نه چند ده میلیون، عدد تک رقمی است و هم قیمت یک ویلا در زعفرانیه مثلاً) دلار سرمایهگذاری و صد البته انتخاب پیمانکار درست، که مثلاً کنار خط راهآهن فیبر بندازیم تا به Exchangeهای بزرگ برسیم، سرمایهای که با بدترین پیشبینیها ۴ ساله برمیگردد و کلی هم مزیت برای کشور می آورد.
مطلب بسیار مفید و خوبی بود. تاحالا ندیده بودم مطلبی از این بعد ماجرا رو بررسی بکنه. کاش به عنوان یک مقاله در سایت های مخابراتی منتشر بشه. مثلا ictna.ir یا itna.ir
از زحمت و تلاشتون متشکرم :)
سلام
من یه سوال داشتم اینکه در مودم حالت annex سرویس adsl نشون داده میشه این annex در کجا تعیین میشه؟
آیا در مرکز مخابراتی تعیین میشه یا که در مرکز اصلی ISP ؟
سوال دیگهام اینه که DSLAM کجا قرار داره آیا در مرکز مخابراتی هست یا که در مرکز اصلی ISP ؟