خلاق بودن تنها مختص هنرمندان، موسیقیدانان، نویسنده ها و طراح ها نیست. همه ی ما خلاق هستیم ولی کسانی که به خاطر این ویژگی شناخته شده اند آن را پرورش می دهند، با آن رو در رو می شوند و با آن کار می کنند.
اینکه به افراد مشهور نگاه کنیم و تصور کنیم که آن ها ذاتا خلاق هستند کار ساده ای است. می توانیم در نظر بگیریم که استعداد آن ها یک شبه ظاهر شده و روز ها، ماه ها و سال ها از زندگی خودشان را به آن اختصاص نداده اند. مانند ایده ی موفقیت یک شبه، به نظر می رسد که خلاقیت هم بطور ناگهانی ظاهر می شود.
واقعیت داستان آنطور که به نظر می رسد نیست.
چون خلاقیت یک ماهیچه است. ولی این ماهیچه مثل ماهیچه ای که بدنسازان به آن شکل می دهند نیست و در واقع یک تشابه است. بعضی از ما بصورت ذاتی بدون وقت گذراندن روی این ویژگی توانایی بسیاری داریم یا به عبارتی بدون انجام حرکات بدنسازی ماهیچه هایی خوش فرم داریم ولی اکثر ما خوش شانس نبوده ایم و باید سخت تلاش کنیم تا اثر این ماهیچه ها را بیشتر کنیم.
نکته ی مهم این است که پتانسیل انجام آن در درون همه ی ما نهفته شده است. فقط باید واقعا آن را بخواهید.
می خواهم سه روش برای افزایش خلاقیت را به شما آموزش دهم. هیچ کدام از آن ها به پول نیاز ندارند و می توانید همین حالا آن ها را انجام دهید.
یک طوفان مغزی از ایده های خوب
یک روش برای تمرین دادن به ماهیچه ی خلاقیت انجام طوفان مغزی از ایده های خوب است. این تمرین را با جزئیات تمام مراحل برای شما باز می کنم ولی برای اینکه می توانید این کار را بدون هیچ تلاشی انجام دهید دلیلی وجود دارد:
- با یک فرد دیگر گروهی تشکیل دهید می توانید تعداد اعضای گروه را حداکثر تا 4 الی 6 نفر هم برسانید.
- قلم و کاغذ بردارید. ذر صورتیکه تخته سفید دارید از آن استفاده کنید.
- بدون انجام نقد و انتقاد به مدت 30 دقیقه هر ایده که به ذهنتان می رسد را روی تخته یادداشت کنید. به خاطر داشته باشید که در این مرحله هیچ ایده ای بد نیست.
- بعد از گذراندن 30 دقیقه و بررسی ایده ها، به مدت 15 دقیقه ایده های برتر را برگزینید و بقیه را پاک کنید و ببینید چه چیزهایی باقی می ماند.
- بعد از اینکه به ایده های مناسب رسیدید به دید انتقادی آن ها را بررسی کنید. کدامیک از آن ها از دید شما و همکارانتان مناسب هستند؟ دوست دارید کدام یک از آن ها را عملی کنید؟
دقیقا مانند انجام حرکات ورزشی اگر به دفعات طوفان مغزی از ایده های خوب را انجام دهید می توانید ایده های خلاقانه ی بیشتری ارائه دهید. بعلاوه مهم تر از آن، یاد می گیرید که با بروزات ذهنی خودتان سازگار باشید.
از نتایج این تمرین می توان به این نکته اشاره کرد که وقتی صحبت از خلاق بودن می شود باید روش های قدیمی تفکر را کنار بگذارید.
بهتر است با مثال ماهیچه در مورد خوش هیکل شدن و وزن کم کردن ادامه دهیم. البته شما می توانید یک همبرگر خوشمزه به همراه مخلفات و سیب زمینی و یک نوشیدنی پر قند میل کنید ولی خوردن این غذاها نمی تواند به خوب شدن ظاهر شما کمکی کند. اگر بخواهید رژیم غذایی نامناسبی را دنبال کنید در واقع قابلیت خودتان برای رسیدن به ظاهر ایده آل را محدود می کنید.
همه ی ما می دانیم که با متوصل شدن به قدرت اراده می توانیم بر تمام عادت های روزانه ی نادرستی که داریم غلبه کنیم ولی وقتی صحبت به خلاق بودن می رسد، شرایط مبهم می شود. هیچ همبرگر، سیب زمینی و نوشیدنی وجود ندارد که به چشم های شما زل بزند.
باید متوجه شوید که چه عاملی سر راه خلاق بودن شما قرار گرفته و سعی کنید که به شدت از آن دوری کنید. همینطور که انتظار ندارید شکم شش تکه بدون هیچ تمرین ورزشی روی بدن شما ظاهر شود، چرا از خلاقیت این انتظار را دارید؟ اعتماد کردن به روند آن و دل بستن به کار می تواند موانعی که بر سر خلاق بودن شما قرار دارند را کنار بگذارد.
از حبابی که دور خودتان تشکیل داده اید بیرون بیایید
معمولا عادت داریم که در همان نقطه ای که راحت هستیم باقی بمانیم.
به عنوان انسان، ما با یک ذهنیت بسته طراحی شده ایم: به این صورت که روی پلتفورم های مشابه از افرادی مشابه محتوا دریافت می کنیم. از موضوعات بحث برانگیز دوری می کنیم، به راحتی به سراغ احساسات می رویم و از هر چیزی که مخل آسایش باشد دوری می کنیم.
واقعیت این است که درگیر احساسات شدن نمی تواند باعث ایجاد خلاقیت شود همچنین وقتی قصد دارید در مرز راحتی خودتان باقی بمانید، نمی توانید هیچ ایده ی جدیدی از خودتان ارائه دهید.
اگر می خواهید به معنای واقعی کلمه خلاق باشید باید خودتان را به آن طرف مرز راحتی هل بدهید. شانس با شما یار است چون در این زمانه هر گونه اطلاعات هیجان انگیزی به طرز باور نکردنی در دسترس قرار گرفته است.
در گذشته وضعیت به این صورت نبود چون باید به دنبال منابع الهام بخش می گشتید. اگر می خواستید به یک اثر هنری گران قیمت نگاه کنید باید به یک گالری می رفتید و یا به یک کتاب پر از عکس نگاهی می انداختید.
ولی امروزه با اشاره ی کوچکی روی صفحه ی تلفن همراه می توانید تصویر بهترین آثار هنری کل جهان را با چند کلیک ساده ببینید. با وجود این که همه ی شرایط برای رشد شما محیا است یک سوال بوجود می آید: در شرایطی که یافتن این آثار الهام بخش به هیچ تلاشی لازم ندارد چطور می توانیم تحت تاثیر آن ها قرار بگیریم؟
دوست دارم شما را به چالشی دعوت کنم. در شبکه های اجتماعی، از طریق ایمیل یا بصورت رو در رو از آشناهایتان این سوال را بپرسید که بصورت روزانه از چه منابع الهام بخشی استفاده می کنید؟ ممکن است منابع بسیاری روی هم انباشته شوند ولی باور دارم که تعداد زیادی منبع پیدا می کنید که ممکن نبود هیچ گاه خواندن آن ها و یا سرمایه گذاری روی آن ها به فکرتان برسد.
ممکن است این حرف کمی مسخره به نظر برسد ولی کتاب بخوانید. مخصوصا آن دسته از کتاب هایی که تخیلی نیستند، البته تخیل هم می تواند منبع خوبی برای الهام گرفتن محسوب شود. از منابع جدید و متفاوتی استفاده کنید که بطور معمول سراغ آن ها نمی روید. حتی اگر روزانه 30 دقیقه برای آن ها وقت می گذارید.
این قضیه که زیر انبوهی از نوتیفیکیشن، پاپ آپ و پیام های خوانده نشده غرق شده ایم خبر جدیدی نیست و همه ی ما می دانیم در اجتماعی زندگی می کنیم که اطلاعات به سمت ما روانه می شود. با این حال بسیاری از افراد نمی دانند که می توانند خیلی از کارها را به شیوه ی گذشته انجام دهند مخصوصا وقتی صحبت از تفکر خلاقانه و ارائه ی ایده های جدید می شود.
برای یک لحظه به این موضوع فکر کنید: آخرین باری که تا آرنج در پست های فیسبوک و اخبار شبکه های مجازی غرق بودید و یک ایده ی ناب به فکرتان رسید چه زمانی بوده؟ دقیقا. چنین اتفاقی ممکن نیست رخ بدهد.
به خودتان فضا بدهید تا بتوانید خلق کنید
منظور از این فضا، فضای روانی است.
ولی اگر خلاقیت پی در پی به سادگی ایجاد فضای روانی است چرا هیچ کدام از ما نمی توانیم لامپ و یا آیفون بعدی را طراحی کنیم؟ چون مقدار فضای روانی لازم برای این کار بیشتر از ظرفیتی ست که مایل هستیم به این کار اختصاص دهیم. این مقدار بالای ظرفیت اختصاص داده شده ممکن است مشکلاتی هم بوجود آورد.
چند سال گذشته تجارتی را می گرداندم که وابستگی زیادی به ایده های جدید داشت. مقدار محتوایی که در این کسب و کار با توجه به ایده های جدید بطور روزانه تولید می شد واقعا باور نکردنی بود. ولی به نظر می رسید که برای این ایده ها هیچ پایانی وجود ندارد. امروز که به گذشته فکر می کنم متوجه می شوم که چرا همیشه ایده ی جدیدی وجود داشت. من به فضای روانی خودم اجازه داده بودم که کاملا به بخش خلاقیت اختصاص داده شود.
روز هایی که تصور می کردم در جهت تولید ایده ها و یا انرژی های خلاقانه دچار کمبود شده ام روی ساحل قدم می زدم و بدون به همراه داشتن هیچ ابزار تکنولوژیکی، اجازه می دادم که مغزم کمی سرگردان باشد.
ایده های جدید همیشه هنگام قدم زدن به ذهنم خطور نمی کرد ولی فایده ی این کار این بود که ذهن مرا به حرکت می انداخت. در واقع در پشت صحنه ی مغزم ماهیچه ی خلاقیت به راه می افتاد.
ممکن بود بعد از ساعت ها، روز ها یا حتی ماه ها بعد ایده ی خوبی به فکرم نرسد ولی واقعیت این بود که این ایده ها از ناکجا آباد نیامده بودند و نتیجه ی روند فضا دادن به بخش روانی مغز من بودند.
اگر در نزدیکی ساحل، دشت، جاده ی کوهستانی و یا جنگل زندگی می کنید یک مکان ساکت بدون سر و صدا و مزاحم پیدا کنید. شخصا تجربه کردم که بودن در فضای باز و قدم زدن در آن می تواند به داشتن بیشترین مقدار فضای روانی کمک کند.
به خاطر داشته باشید، فضا دادن به این معنی نیست که هفته ها در یک جنگل چادر بزنید بلکه روزی 10 دقیقه پیاده روی ساده کفایت می کند. حتی انجام مدیتیشن هم گزینه ی خوبی محسوب می شود.
هنوز یک قدم مهم نهایی برای داشتن خلاقیت باقی مانده است: کار کردن.
تنها داشتن ایده های جدید نمی تواند شما را به فرد خلاقی بدل کند. ما مخترعان معروف را به خاطر اختراعاتی که به زندگی ما وارد نشدند به یاد نمی آوریم. بلکه ما مخترعان را به خاطر چیزهایی که واقعا ساختند به یاد می آوریم.
خلاقیت واقعی وقتی بوجود می آید که به ایده ها فرصتی برای زندگی داده شود. وقتی ایده به واقعیت تبدیل می شود فرصتی برای ماندگاری آن پدید می آید.