بطور ناگهانی صحبت در مورد محتوا در دنیای تکنولوژی رواج پیدا کرده است. Larry Page معتقد است که محتوا آینده ی کامپیوتر را تشکیل می دهد. شایع شده که Marissa Mayer قصد دارد یک موتور جست و جوی محتوایی راه اندازی کند. همچنین توییتر و سامسونگ هم اخیرا به این حوزه وارد شده اند.
تلاش های بسیاری برای توصیف محتوا انجام شده است. بیشتر مایل هستم که روی طراحی محصولات تلفن همراه تمرکز کنم چون محتوا در مسیر طراحی محصولات تلفن همراه بصورت انقلابی بزرگ تاثیر گذار است. ممکن است در حال حاضر شاهد تاثیرات آن نباشیم ولی قطعا باید منتظر رسیدن آن بمانیم.
در طراحی محصول محتوایی، منظور از محتوا چیست؟
چنین محصولی برای اینکه دقیقا چیزی که کابران می خواهند را در اختیار آن ها قرار دهد، با تجربه ی انسانی در موقعیت های مختلف آشنایی کافی دارد. وقتی از لحاظ محتوایی مشکلی وجود نداشته باشد مانند این است که محصول، شما را درک می کند.
داستانی که برای کاربر اتفاق می افتد: تصور کنید که برای یک قرار ملاقات دیر رسیده اید، به داخل ساختمانی بزرگ وارد می شوید. ولی نمی دانید جلسه کجاست. نام فردی که با او جلسه دارید چیست؟
رابط استاندارد: قفل صفحه ی تلفن همراه را باز می کنید> کلمه ی عبور را وارد می کنید> اپلیکیشن تقویم را پیدا می کنید> تقویم را باز می کنید> قرار ملاقات را باز می کنید> به دنبال اطلاعات می گردید> نه اینجا نیست> به بخش ایمیل ها وارد می شوید.
رابط محتوایی یا Contextual: به صفحه ی تلفن همراه نگاهی می اندازید و جزئیات جلسه همراه با هر اطلاعات دیگری که احتیاج دارید روی صفحه ی اول دیده می شود.
به اتفاقی که افتاده خوب دقت کنید. رابط محتوایی متوجه شد که شما برای رسیدن به جلسه دیر آمده اید و در حال تلاش برای پیدا کردن مکان جلسه هستید. در این حالت منتظر نمی ماند که ابتدا شما به دنبال آن بگردید، بلکه جزئیات کامل را بصورت فعالانه در اختیار شما قرار داده است. در نهایت کاربر احساس قدردانی می کند چون تلفن همراه در آن لحظه ی خاص به دادش رسیده است.
این معجزه ی محتوا است. در واقع پیش از آن که سوالی پرسیده شود به آن پاسخ داده می شود.
پیش بینی نیاز ها
به طراحی محتوایی به دید طرف مقابل Siri نگاه کنید. Siri معادل یک دستیار شخصی ست که باید با او صحبت کنید. در صورتیکه در ساعات صبح قهوه می نوشید باید هر روز صبح از او بخواهید که برای شما قهوه بیاورد. در ضمن باید هر بار تمامی جزئیات را تکرار کنید: در یک لیوان بزرگ به همراه کمی شیر.
ولی منظور از رویکرد محتوایی این است که وقتی از خواب بیدار می شوید لیوان قهوه را کنار تخت ببینید. آن لیوان قهوه بدون هیچ صحبتی دقیقا به همان صورتی که شما دوست دارید آماده شده است. وقتی دستیار شما تمامی موارد را از بر می داند دیگر نیازی به تکرار آن ها وجود ندارد.
ما تصور می کنیم که طراحی رابط کاربری یک سری از تعاملات است که لزوما کاربر باید آغازگر آن ها باشد. در واقع تنها در صورتی عملی انجام می شود که کاربر بطور دقیق درخواستی داشته باشد. با وجود محتوا، ما سعی می کنیم بسیاری از فرآیند های تفکر را به کامپیوتر منتقل کنیم. در این شرایط لازم نیست کاربران به کامپیوتر مطلبی را بگویند که خود کامپیوتر از آن ها اطلاع کافی دارد.
داستانی که برای کاربر اتفاق می افتد: قصد دارید به یکی از دوستانتان که حداقل هفته ای یکبار با او صحبت می کنید تماس بگیرید.
رابط استاندارد: قفل صفحه ی تلفن همراه را باز می کنید> رمز عبور را وارد می کنید> اپلیکیشن تماس ها را باز می کنید> بخش شماره ها را باز می کنید> اسم فرد مورد نظر را می نویسید> بین 10 شماره که در اختیار شما قرار می گیرد و همگی نام یکسان دارند یکی را انتخاب می کنید> تماس می گیرید.
رابط محتوایی: به صفحه ی تلفن همراه نگاه می کنید> به بخش جست و جو وارد می شوید> حرف اول اسم طرف را وارد می کنید> عکس دوست شما در اول لیست ظاهر می شود> تماس می گیرید.
در این حالت چه اتفاقی افتاده است؟ رابط محتوایی متوجه شد که این فرد همان فردی ست که شما معمولا در این ساعت از روز با او تماس می گیرید و دقیقا می داند حرف اول نام او چیست. چون شما در طی هفته های گذشته هر هفته با او تماس گرفته اید. در این حالت کاربر حس می کند که: تلفن همراه من را درک کرده است.
همیشه دوست دارم نتایج طراحی محتوایی را ثبت کنم چون توسط آن ها ثابت می کنم که برای رسیدن به یک نتیجه ی عالی، فقط یک رابط کوچک نیاز است. بالاترین درجه ی موفقیت این است که از هیچ رابطی استفاده نشود، در این حالت چیزی که میخواهید مستقیما روی صفحه قرار بگیرد. بعد از آن بهترین حالت این است که یک اشاره ی کوچک به تلفن همراه داشته باشید. تنها یک لمس کوچک یا نوشتن یک حرف. اگر تلفن همراه شما هوشمند است و بیشتر از یک هفته با شما بوده است پس زمان کافی در اختیار داشته که اشاره ی کوچک شما را عملی کند.
چطور می توانیم چنین محصولاتی طراحی کنیم؟
ابتدا باید متفاوت بیندیشیم. باید به رابط به دید یک تعامل دو طرفه نگاه کنیم و دو طرف باید بصورتی هوشمندانه با یکدیگر آشنایی داشته باشند.
تصور کنید قصد دارم یک اپلیکیشن راهنمای تلویزیون طراحی کنم.
داستانی که برای کاربر اتفاق می افتد: بعد از یک روز طولانی جلوی تلویزیون می نشینید.
رابط استاندارد: قفل صفحه ی تلفن همراه را باز می کنید> رمز عبور را وارد می کنید> اپلیکیشن راهنمای تلویزیون را باز می کنید> به لیست تلویزیون ها وارد می شوید> در لیست 200 برنامه تلویزیونی بالا و پایین می روید> یک برنامه ی جالب پیدا می کنید> کنترل تلویزیون را بر میدارید> کانال را عوض می کنید.
رابط محتوایی: به صفحه ی تلفن همراه نگاه می کنید> سه برنامه که ممکن است دوست داشته باشید نمایش داده می شوند> تلفن همراه را به سمت تلویزیون می گیرید و انتخاب می کنید> تلفن و تلویزیون بطور همزمان آن برنامه را پخش می کنند.
در این حالت چه اتفاقی افتاده؟ تلفن شما متوجه شده که شما خسته هستید و روز طاقت فرسایی پشت سر گذاشته اید. در نتیجه لیست برنامه های تلویزیونی را بصورت خود به خود به شما نمایش می دهد. دقیقا می داند که شما دوست دارید در این ساعت چه برنامه ای تماشا کنید. در نتیجه بین برنامه هایی که در حال پخش هستند می گردد. در نهایت به تلویزیون متصل می شود و با اشاره ای برنامه پخش می شود.
در واقع تجربه ای تازه از طراحی پدید می آید.
عناصر تشکیل دهنده ی طراحی محتوا چه چیزهایی هستند؟
برای تشکیل محتوا سه دسته عنصر وجود دارد: کاربر، محیط و جهان.
محتوای کاربری به این معناست که افراد با هم متفاوت هستند و به علایق، دارایی ها (ساعت دیجیتالی) ، اپلیکیشن هایی که نصب می کنند و مطالبی که در شبکه های اجتماعی می پسندند می پردازد. همچنین حول مواردی مانند حالت ذهنی کاربر (بی حوصله است، عجله دارد و یا گرسنه است)، عادت های فردی و حالت فیزیکی (ایستاده، نشسته، در حال دویدن) هم می گردد.
محتوای محیطی به ثبت زمان، روز، مکان، نوع مکان(خانه، محل کار، فروشگاه) می پردازد. بقیه ی شبکه ها یا ابزارهایی که کاربر به آن متصل می شود، یا هر جنبه ی فیزیکی که ممکن است روی اپلیکیشن تاثیر گذار باشد.
محتوای جهانی به این مسئله نگاه می کند که در جاهای دیگر دنیا ممکن است چه اتفاقی در حال وقوع باشد که به نوعی به کاربر مرتبط باشد. به عنوان مثال وقایع خبری، ورزشی، آب و هوا، تاخیر پرواز، ترافیک جاده ها، زمان رسیدن بسته های پستی، برنامه ی تلویزیونی که همه آن را دنبال می کنند یا موضوعی که در توییتر ترند شده است.
البته هر اطلاعاتی به هر اپلیکیشنی مرتبط نیست ولی باور دارم که با شیوه ی تفکر محتوایی هر اپلیکیشنی مزایایی کسب می کند.
حالا چالش شما به عنوان یک طراح محصول برای تلفن همراه این است:
سه داستان پایه ای برای کاربران بسازید و تصور کنید در صورتیکه به محتوایی که در اختیار کاربر قرار گرفته دسترسی داشتید چه تغییری در آن بوجود می آوردید؟ آیا می توانید کاری کنید که کاربر احساس کند که از طرف گوشی درک شده؟
سلام ممنونم از سایت خوبی که دارید موفق باشید
خیلی ممنون از توضیحات کاملتون خسته نباشید