دو دوستم که در گوگل و بلومبرگ کار می کنند مهندش شماره یک هستند و اخیرا به من گفته اند که مهندس شماره یک بودن در استارت آپ اصلا شغل جالبی نیست. آن ها تحت عنوان مهندس غیر بنیانگذار فعالیت می کنند و این گونه افراد در کسب و کار هایی که در حوزه ی تکنولوژی به راه میفتد معمولا اولین کسی هستند که استخدام می شوند.
معمولا پیدا کردن فرد مناسب برای این پست کار مشکلی است. چون زمینه را برای دیگر افراد تیم باز می کنند. معمولا کسانی که مسئولیت این کار را قبول می کنند افرادی هستند که هیچ پولی در حساب بانکی خودشان ندارند و قراردادی بسته می شود که روزی سهام آن ها به سرمایه ی زیادی تبدیل شود. مهندس شماره یک سهم کمتری از بنیانگذاران دارند ولی مانند آن ها در ابتدای راه اندازی کسب و کار ریسک می کنند. به علاوه در موقعیتی نیستند که قادر باشند کار را رها کنند و در جایی که در آمد و سود بیشتری به آن ها تعلق می گیرد مشغول به کار شوند. علت این مسئله کاملا مشخص است. مهندس شماره یک بودن خیلی شغل خوشایندی نیست چون کسانی که در مقام های پایین تر قرار دارند آسودگی بیشتری دارند و در مقایسه با مهندس شماره یک از نظر مالی هم تامین هستند.
بدون در نظر گرفتن رشد سهام کارمند، هر چقدر که استارت آپ پیشرفته تر می شود درصد ریسک برای مهندس شماره یک کمتر می شود ولی چرا از دید افراد بیرون از تیم، به نظر می رسد کارمندانی که به رشد تیم کمک کرده اند خودشان از نظر کاری در موقعیت نامناسبی قرار دارند؟
یکی از علت های این مشکل ممکن است این مسئله باشد که آن ها مهارت مذاکره کردن را آموزش ندیده اند. جلساتی که پشت در های بسته انجام می شوند برای آن ها تهدید آمیز به شمار می رود و در تصور آن ها پذیرفتن پیشنهاد کاری برای مدیریت استارت آپ معقول به نظر می رسد و فکر می کنند می توانند بعدا در صورت عدم تمایل وضعیت را تغییر دهند.
آن ها باید در مورد پستی که به سال ها تعهد نیاز دارند در جریان اطلاعات بیشتری قرار بگیرند.
بقیه ی افراد چه سودی می برند؟
قبل از وارد شدن به جزئیات بهتر است چند نکته ی بنیادی بررسی شود.
به کارمندان استارت آپ سود سهام تعلق می گیرد. ولی از ابتدا این سهام به بنیانگذاران شرکت تعلق می گیرد و نه کارمندان آن. هر زمان که ارزش سهام استارت آپ افزایش پیدا می کند تعدادی از سهام داران متفرق می شوند. بیشتر کارمندان برای دریافت سود سهام، قراردادی یک ساله امضا می کنند. به این معنی که پیش از اینکه سودی از سهام به آن ها تعلق بگیرد حداقل یک سال باید در شرکت فعالیت داشته باشند. تا زمانی که سرمایه گذاری عمده انجام شود، سود آن ها به صورت ماهیانه به حسابشان واریز می شود. در این صورت اگر پس از چند سال استارت آپ به فروش برود بر سر سهامی که سرمایه گذاری نشده، همه ی اعضا به توافق می رسند.
تعداد زیادی از افراد پیش از من بر اهمیت درک مدیریت تک نفره تاکید کرده اند در نتیجه سعی می کنم صحبت های آن ها را تکرار نکنم.
همچنین پیدا کردن جزئیات حقوق به صورت آنلاین کار ساده ای شده است ولی تصمیم گیری در مورد کمک های مالی زود هنگام به کارمندان هنوز مبهم و پیچیده است. Naval Ravikant معتقد است هر شرکتی برای استخدام اولین و کلیدی ترین کارمندش باید 10% از سود شرکت را به عنوان کمک مالی پیشنهاد بدهد.
بدون در نظر گرفتن استثناها، مقدار کمک های مالی معمولا خیلی کمتر از این رقم است. occasional exception در وبلاگش در این مورد نوشته: در بیشتر کسب و کارها این رقم به 1 تا 2 درصد می رسد.
با همفکری گروهی از بنیانگذاران استارت آپ همگی بین رقم 0.5 تا 3 درصد کمک مالی را برای مهندس شماره ی یک موافق می کنند. باید این مسئله هم در نظر گرفته شود که مهندس شماره ی یک مهم ترین عضو گروه است و طبیعتا مقدار حقوق و مزایای بیشتری هم باید برای او در نظر گرفته شود.
تبدیل درصد به پول
تصور کنید پیشنهاد کاری خوبی به شما شده. با کمی حساب و کتاب میزان درآمد شما را محاسبه می کنیم.
بهتر است اول به نکات بدیهی بپردازیم. اگر قرار باشد استارت آپ شکست بخورد مبلغ پیشنهادی هیچ اهمیتی ندارد. به بیان دیگر x درصد از صفر باز هم صفر است. فاکتورهایی که باید در نظر داشته باشید:
x: مالکیت بر نقدینگی به درصد
در واقعیت x مبلغی نیست که به شما پیشنهاد می شود. مگر اینکه استارتاپ شما هیچ سرمایه ای بدست نیاورد که این اتفاق ممکن نیست بیفتد. همانطور که پیش تر بیان شد در هر دور از سرمایه گذاری ها، سهام داران متفرق می شوند. هرچقدر استارت آپ تکامل بیشتری پیدا کند اثر کمرنگ شدن سهام داران بیشتر جلوه می کند. در نتیجه اگر o به معنای مالکیت اولیه و y مجموع کم کاری سهام داران باشد : (x = o(1-y است.
با توجه به شرایطی که بیان شد تا وقتی که بحث ضرورت پیش نیاید نباید در استارتاپ بیش از اندازه سرمایه گذاری شود. (مگر در شرایط مساعد)
چطور می توانید پیش بینی کنید که شرکت در طی مدت زمان خاصی به چقدر سرمایه نیاز دارد؟ ابزار هایی مانند CB Insights و Crunchbase می توانند به شما نشان دهند که استارتاپ های مشابه در چه مدتی توانسته اند چه اندازه سرمایه کسب کنند. عمدتا روند رساندن استارت آپ به موفقیت به مرور زمان ارزان تر می شود ولی راه اندازی بعضی از شرکت ها به سرمایه ی بیشتری نیاز دارد.
ما روی سرمایه ی یک استارت آپ و رشد آن در طی زمان بررسی انجام دادیم. هر چقدر شرکتی توسعه ی بیشتری پیدا می کند سرمایه گذاری و تخمین سود، به نوبت تحت تاثیر مالک و سهام داران قرار می گیرد و برای پیشنهاد کار آینده و مقایسه در بازار به امری ذاتی بدل می شود. شاید تصور کنید که سرمایه گذار ارشد هر ماه 20% از سود سهام را دریافت خواهد کرد ولی همه چیز به همین سادگی نخواهد بود.
وقتی تمام شرایط تیم بیان شد حدود 80 تا 90 درصد از سرمایه گذاران شانه خالی می کنند.
سرمایه گذاران بالقوه ی استارتاپ را بشناسید. آیا تعداد زیادی از این دست افراد در گروه دارید؟ با در نظر گرفتن این موارد می توانید به درآمد 9 رقمی دست پیدا کنید. عموما ارزش سهام به دو دسته ی عمومی و خصوصی بستگی دارد. ولی در عین حال با در نظر گرفتن جزئیات می توان ارزش سهام را تخمین زد.
استارت آپ شما به احتمال کمتر از 25% موفقیت آمیز خواهد بود. نسبت به این عدد چه احساسی دارید؟ سپس سرمایه ای که از موفقیت استارت آپ به گروه می رسد را به 4 تقسیم کنید ( یا مدت زمانی که در قرارداد آمده است ) سپس می فهمید حقوق شما در چه حدودی خواهد بود.
برای بررسی دقیق وضعیت مالی بهتر است بنیانگذاران هم به همین شیوه حساب سر انگشتی داشته باشند.
به خاطر داشته باشید: پول همه چیز نیست
برای اولین کارمند هر استارتاپ مزایایی در نظر گفته می شود، ولی نباید تصمیم گیری شما بر اساس انگیزه های مالی باشد. می توانید به وسیله ی ایده ها، آموخته ها و کار کردن در کنار افرادی که باعث رضایت شما می شوند محصولی بسازید و بعد از مزایای آن بهره ببرید. زندگی به پول احتیاج دارد و سخت کوش بودن بهایی دارد.
به هر طریقی که قابلیت دارید تلاش کنید و بر سر افزایش دستمزد مذاکره کنید. به خاطر داشته باشید که برگ برنده دست شماست و در صورت عدم رضایت می توانید از تیم خارج شوید.