«مدیریت اجتماع» لقبی ست که مسئولیت های مختلفی به دنبال همراه دارد. بعضی از این مسئولیت ها از بقیه معقول تر هستند.
بازاریابی ارزشمند است و اگر به درستی انجام شود در راستای توسعه ی کسب و کار نقش مهمی ایفا می کند. اما با اجتماع متفاوت است.
چرا شرکت ها اصرار دارند کارمندانشان را مدیر اجتماع بنامند در حالیکه شغل اصلی آن ها بازاریابی ست؟ شاید چون اینطور بهتر به نظر می رسد که بگویید در حال تشکیل دادن یک اجتماع هستید تا اینکه بگویید در حال بکار گیری افراد در زمینه ی بازار یابی هستید.
اگر بخواهیم عادلانه به این قضیه نگاه کنیم می بینیم آن ها در حال ساختن یک اجتماع هستند و این کار را ابتدا از مخاطبان شروع می کنند که بعدا عضوی از این اجتماع می شوند. نمی توانید بدون مشتری، یک اجتماع از مشتریان تشکیل دهید.
اما مشکل اینجاست که بازار یابی و تشکیل اجتماع اهداف متفاوتی دنبال می کنند.
تشخیص بازاریابی و ارتباطات
بازاریابی به معنای کشیده شدن مشتریان به طرف شرکتتان است و روابط به معنای تجربه ی آن افراد است وقتی به جمع شما اضافه شده اند.
اگر در حال ساخت اجتماع هستید یعنی قصد دارید به افراد حس تعلق و هویت القا کنید. شما موجب ایجاد تعامل و ساخت روابط بین افراد هستید.
اهداف بازاریابی :
- رسیدن
- رقابت
- ثبت نام
- اضافه شدن مشتریان جدید
- پی گیری
- اطلاع رسانی
اهداف اجتماع :
- شادی (NPS)
- نگهداری
- کاربر فعال
- بازگشت مشتریان
- معارفه ها
- بازخورد محصولات
حالا تصور کنید در جهت بازاریابی فعالیت دارید اما مطابق با قوانین اجتماع سنجیده می شوید یا یک اشتباه رایج تر ، یعنی در اجتماعات فعالیت دارید اما با ارزش ها و اهداف بازاریابی مقایسه می شوید. بعضی از معیارهای بازاریابی به راحتی قابل دسترس هستند در حالیکه رسیدن به معیار های اجتماع وقت گیر هستند. یعنی فهمیدن و دست یابی به آن ها پروسه ی وقت گیر و مشکلی ست.
بازاریابی و اجتماع در کنار هم
واضح است که مانند بقیه ی قسمت های کار تیمی، بازاریابی و اجتماع هم به هم مرتبط هستند. برند شرکت یک اعتقاد، فرهنگ و هویت را به دنبال می کشد. معمولا اعتقاد در پی فرهنگ و هویت به وجود می آید و همان است که افراد گروه را در کنار هم نگه می دارد.
Lyft یک نمونه از شرکتی ست که بازار یابی ، فرهنگ و اجتماع را به خوبی باهم تراز کرده و در این راستا موفق هم بوده.
باید توجه داشته باشید که بازاریابی و اجتماع در رقابت و مسابقه در کنار هم قرار نمی گیرند اما ممکن است زمانی که هرکدام برای بدست آوردن منابع با هم رقابت می کنند این گونه به نظر برسد. آیا سعی می کنید تعداد مخاطبان افزایش پیدا کند یا همین تعداد مخاطب با تجربه ی بیشتری باقی بمانند؟ این سوالی ست که هر کسب و کاری باید در جای جای مسیر اقتصادی پاسح گوی آن باشد.
بازاریابی و اجتماع گاهی باهم اشتراک دارند
– می توانید از اجتماع خودتان افرادی به عنوان سفیر انتخاب کنید تا در کمپ سفرا شرکت کنند و افراد بیشتری به حیطه ی کاری خود وارد کنید.
– بازار یابی ارجاعی با ساختن اجتماعات بهبود پیدا می کند و آن ها را تشویق می کند تا به اجتماعات دیگران هم رجوع کنند.
– اجتماع به محتوا کمک می کند و سپس برای پیشرفت بازاریابی هم موثر است.
– بازار یابی و اجتماع هردو در پی برند شرکت ، به افراد حس هویت القا می کنند.
این قضیه که یک نفر هم می تواند برای اجتماع فعالیت داشته باشد هم برای بازار یابی درست است. برای استارت آپ هایی که در اوایل فعالیت به سر می برند این موضوع بیشتر اتفاق می افتد یعنی یک فرد هر دو وظیفه را بر عهده دارد.
باید توجه داشته باشید این وظایف دو نقش متفاوت برای دو هدف متفاوت با معیار های مختلف هستند. حتی اگر یک نفر آن ها را انجام می دهد .
باید امیدوار بود روزی برسد که کسی نمانده باشد که تفاوت این دو مسئله را نداند. امروزه شرکت های زیادی برای اجرا شدن قوانین اجتماع در حال استخدام هستند. یعنی کم کم در حال فهمیدن اهمیت آن هستند.