نتایج حاصل از تحقیقات نشان داده است که چنانچه در کار خود محدودیت ایجاد کنید، ذهن شما مجبور می‌شود هوشمندانه تر عمل کند. این روشی است که در بعضی از بزرگ‌ترین سازمان‌های نوآور دنیا به کار رفته است. اما سوال اینجاست: چطور می‌توان برای رسیدن به نوآوری، محدودیت ایجاد کرد بدون این که خلاقیت خود را محدود کنیم؟!

قبول داریم که هر کس برای شکوفا کردن ژن خلاقیت خود، قلق و راه حل خاص خودش را دارد. با این حال هنوز این باور غلط پابرجاست که نوآوری تنها زمانی نمایان می‌شود که ذهن کاملا آزاد و رها باشد. شاید این فرضیه برای عده‌ای جواب بدهد اما شواهد نشان می‌دهد که یک نوآوری موثر در صورتی روی می‌دهد که در عملکرد خود محدودیت‌هایی قائل شوید.

نوآوری در تجارت

«اد کاتمول» یکی از موسسان استودیوی موفق و معروف پیکسار است. او در کتاب خود با عنوان «شرکت خلاقیت» توضیح داده است که چگونه با تیم همراه خود توانسته‌اند یک فضای مشوق خلاقانه را ایجاد کنند و در عین حال نسبت به نتیجه دلخواه خود مقید باشند. کاتمول هنوز این عادت را در سر دارد که برای چندمین بار هم که شده به کتاب خود مراجعه کند، چرا که هر بار می‌تواند از تجربیات خود چیزهای زیادی یاد بگیرد.

پیکسار می‌خواهد مطمئن شود که راهروهایش رنگ و بویی از نوآوری دارد و کارکنانش خود را در فضایی احساس می‌کنند که از جزئی‌ترین ایده‌ها هم استقبال می‌شود. آن‌ها نباید از خلق ایده‌های جدید بترسند. ضمن این که مدیران آن‌ها هم باید اطمینان خاطر داشته باشند که افراد محدودیت های خود را می‌دانند و ایده‌پردازی‌های آن‌ها جنبه «باری به هر جهت» ندارد. زیرا گر غیر از این باشد پیکسار چندان دوام نخواهد آورد.

وقتی خلاقیت به وسواس تبدیل می شود

بنا به گفته کاتمول، افرادی که نسبت به کار خود احساس تعهد و مسئولیت دارند، در معرض خطر «وسواسی شدن» قرار دارند. طوری که به کوچک‌ترین جزئیات گیر می‌دهند. او در این مورد، طراحان و هنرمندان را مثال می زند هر چند که این مثال او در مورد نویسندگان هم صدق می‌کند. چرا که به علت عطشی که به بی نقص بودن کار دارند، به راحتی مغلوب جزئیات می‌شوند.

Luxo Jr.

برای مثال، کارگردان انیمیشن معروف «شگفت انگیزان» تیم طراحی خود را مجبور کرد که هزاران ساعت از وقت خود را صرف رنگ‌بندی یک صحنه کنند. احتمالا این وسواس چند میلیون دلاری هم خرج روی دستش گذاشت! نکته جالب داستان اینجاست که این صحنه فقط یک ثانیه طول می‌کشید و تاثیری هم روی فیلم نداشت.

این شکل از وسواس باعث می شود که زمان و انرژی بیش از حد، برای بخش کوچکی از کار صرف شود. ضمن این که خلاقیت تیم را کور می کند و مانع پیشرفت پروژه می شود. کاتمول در ادامه می‌گوید که این کارگردان بعدا به اشتباه خود پی برده است و برای این که این مسئله دوباره تکرار نشود از راهکار زیر استفاده می‌کند.

ایجاد محدودیت با چوب های آبنبات

امروز روال کار به این شکل است که قبل از تولید فیلم در پیکسار، اعضای تیم دور هم جمع می شوند و طی یک توافق همه جانبه، به ازای اهمیت هر کاراکتر چند چوب آبنبات به آن اختصاص داده می‌شود. هر تکه چوب میزان زمانی که باید صرف هر کاراکتر شود را مشخص می کند. تصویر کاراکترها روی دیوار قرار می گیرد و بسته به زمان بندی حضور هر کاراکتر تعداد چوب آبنبات لازم زیر آن چسبانده می‌شود.

5158937321_a062841b50-150x150چنانچه در وسط پروژه ساخت فیلم، نویسنده یا طراح تصمیم بگیرد مدت زمان ایفای نقش یک کاراکتر را زیادتر از زمان توافق شده کند فقط یک راه چاره دارد. آن ها باید یک چوب آبنبات از نقش یک کاراکتر دیگر کم کنند و زمان کم‌تری برای آن در نظر بگیرند تا زمان کلی ثابت باقی بماند.

واضح است که هیچ یک از تولیدکنندگان تمایلی به انجام این راه حل ندارند بنابراین به تکاپو می افتند تا راه حل دیگری پیدا کنند. اینجاست که محدودیت شکل مثبت خودش را نشان می دهد و افراد را به تکاپو می‌اندازد تا برای رفع مشکل خلاقانه‌تر عمل کنند. کاتمول سایت NaNoWriMo را یک نمونه بارز و موفق از «تاثیر مثبت محدودیت بر نوآوری» مثال می‌زند. این سایت نویسندگان رمان را تشویق می‌کند که طی یک بازه محدود زمانی متن داستان خود را بنویسند.

هر چه کم تر، بهتر- می گویید نه؟ امتحان کنید!

ماجراهایی که کاتمول بر اساس تجربیات خود و دیگران نوشته است با نتایج حاصل از تحقیقات اخیر سازگاری دارد.چرا که این مطالعات نشان داده‌اند اعمال محدودیت در زمینه های مختلف، در بروز نوآوری نتایج موثرتری به ارمغان می آورد.

به عنوان مثال، تحقیقات نشان داده است چنانچه از یک نوازنده بخواهید که تنها از آکوردهای محدودی برای نواختن ساز خود استفاده کند، عملکرد وی خلاقانه‌تر خواهد بود و همین‌طور در مورد هنرمندانی که از آن‌ها خواسته شد که در نقاشی از تعداد محدودی رنگ استفاده کنند.
پس با یک واقعیت خیلی ساده روبرو هستیم. یک خلاقیت افسارگسیخته و بی در و پیکر نه تنها به جایی نمی رسد بلکه خود مانند یک مانع عمل می کند. با این اوصاف، شاید وقت آن رسیده باشد که برای نوشتن محدودیت‌هایی ایجاد کنید. (بدون این که در نوشتن محدود شوید!)
اگر شما در حالت عادی داستان خود را در 1000 کلمه می‌نویسید، همان را در 500 کلمه بنویسید و اگر مدت زمان نوشتن شما یک ساعت است، آن را به نیم ساعت برسانید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *