می توان دهه گذشته را زمانی برای رشد غیرقابل باور شبکه های اجتماعی به خصوص فیس بوک دانست. این واقعیت وجود دارد که حتی سایت گوگل به عنوان پربازدیدترین سایت در آمریکا نشان می دهد که فیس بوک به بخشی جدایی ناپذیری از چگونگی ارتباط مردم و ارتباطشان با جهان اطراف تبدیل شده است.
فیس بوک به کاربر اجازه ثبت اکانت، بارگذاری عکس ها و ویدیو، فرستادن پیام و مهم تر از همه در تماس بودن با دوستان، خانواده و همکاران را می دهد.به هر حال توانایی فیس بوک برای در ارتباط نگه داشتن مردم با یکدیگر تنها قستی از دلایل موفقیت بزرگ فیس بوک است. حقیقت این است که فیس بوک به ما اجازه می دهد نه تنها با عزیزانمان در ارتباط باشیم بلکه حتی با نیازهای بنیادین خودمان درارتباط باشیم. همانطور که ما به طور معمول عادت کرده ایم به فروشگاه های مواد غذایی برای رفع نیازهای جسمی بدن برویم فیس بوک هم تبدیل شده است به محلی برای تحقق نیازهای روانی مان.
عزت نفس
عزت نفس به عنوان یکی از عوامل شکل دهنده سلامت روانی ما در نظر گرفته می شود.عزت نفس بخش بزرگی از طرحواره خود ما است. مدلی برای سازماندهی باورها و اعتقاداتی که درباره خودمان داریم که در عین حال منعکس کننده چیزی است که در مورد آن فکرمی کنیم و برای آن وقت و انرژی می گذاریم و به طور کلی نشان دهنده ارزشی است که برای خودمان قائل هستیم. به عنوان مثال اگر ورزشکار شدن یکی از جنبه های طرحواره شما نباشد در نتیجه آخر شدن در مسابقات دوومیدانی مدرسه، طرحواره شما را تحت تاثیر قرار نخواهد داد. اما اگر باهوش بودن یکی از جنبه های مهم طرحواره ی شما است آنوقت کسب امتیاز پایین دریک امتحان تاثیر منفی بر طرحواره شما خواهد گذاشت.
به این ترتیب نمایه فیس بوک ما یک منعکس کننده کوچک از طرحواره و ظاهر ما است، که شامل اطلاعاتی در باره ی سرگرمی های ما, سطح تحصیلات، تعداد دوستان و چیزهایی که ما به آن ها علاقه داریم. بنابراین فیس بوک می تواند به طور ناخودآگاه عزت نفس ما را به وسیله ساختن و بازسازی تصویری که می خواهیم از خودمان به جهان نشان دهیم افزایش دهد. به علاوه بر خلاف گپ و گفت های عمومی آزارنده، فیس بوک به ما اجازه می دهد هرگونه محتوای آزاردهنده و تهدید کننده ی اعتماد به نفس مان را نادیده بگیریم.
مدیریت احساس
مدیریت احساس فرایندی است که به واسطه آن مردم تلاش می کنند بر ادراک و احساس دیگران از تصویرخود تاثیر بگذارند. این تاثیرگذاری در طول تعاملات اجتماعی از طریق تنظیم و کنترل اطلاعات انجام می شود. این یک مورد کلیدی در میان جوامع با هدف افزایش ویژگی ها و خصیصه های مورد نظر خود است.فیس بوک همانند دیگر تعاملات آنلاین، به کاربران به مقدار زیادی اجازه مدیریت احساس را می دهد.
اول از همه، برخلاف مکالمه رودررو، فیس بوک فرصت زیادی را که کاربران نیاز دارند برای آماده کردن و بروزرسانی دیوارنوشته و یا مطلبی طنز خود به آنها می دهد.علاوه بر این تاثیر رفتار غیر کلامی در عرصه آنلاین کاملا حذف شده است. در نتیجه ما دو نوع سیگنال صریح و روشن و سیگنال ضمنی را برای کمک به خودمان جهت تحت تاثیر قرار دادن دیگر کاربران فیس بوک استفاده می کنیم.
سیگنال های صریح و روشن شامل چیزهای مشخص است، مانند تعداد دوستان، کیفیت رابطه مان با آنها و یا سطح تحصیلات. اما سیگنال های ضمنی ظریف تر هستند. مثلا تغییر مکرر وضعیت در رابطه بودن می تواند مفهوم عدم ثبات را برساند. یا تغییرات مرتب عکس پروفایل و پست های جدید ممکن است تمایلات برونگرایی را نشان دهد و پسندیدن زیاد مطالب افراد دیگر می تواند به معنی تلاش برای نشان دادن حسن نظر و یا جلب توجه دیگران باشد.علاوه بر این کسانی که تمایلی برای به اشتراک گذاری اطلاعات و وضعیت روابط و علاقه مندی به جنس را ندارند بیشتر از سایر افراد است.
یک مطالعه در سال 2004 که توسط سامویل گوسلینگ و سیمین وزیر در دانشگاه تگزاس انجام شد نشان می دهد که پروفایل های فیس بوک به افرادی که آن را می بینند همان اطلاعاتی را میدهد که به دفتر کار یا اتاق شما نگاه کنند. تفسیر اولیه ما از شخصیت کاربر در اغلب موارد دقیق است و در چند دقیقه اول از تعامل آشکار می شود. بنابراین فیس بوک می تواند عزت نفس ما را با دادن فرصتی برای کنترل راه هایی که از آن طریق می توانیم خودمان را به صورت بهتری نشان دهیم بهبود ببخشد. ما وقت و انرژی زیادی را صرف تغییر خود می کنیم زیرا در یک سطح ناهشیار در حال بازسازی یک نسخه ی مثبت تر از خود هستیم .این امر در انتخاب دقیق موارد پروفایل مان منعکس می شود. ما جذاب ترین عکس هایمان را ارائه می کنیم فیلم ها موسیقی و کتاب های مورد علاقه مان را که احساس می کنیم دیگران را تحت تاثیر قرار می دهند به نمایش می گذاریم. و درخواست های دوستی را نه تنها به دوستان و خانواده مان بلکه کسانی هم که برایمان محترم هستند و می خواهیم با آنها در ارتباط باشیم می فرستیم.
تئوری خود ادراکی ادعا می کند که افراد گرایش و نگرش های خود را به وسیله مشاهده رفتار خود و نتیجه گیری در مورد نگرش هایی که مسئول آن رفتار بوده اند توسعه می دهند.بنابراین فرد همانطوری که تلاش می کند رفتار های دیگران را توضیح دهد تلاش می کند رفتارهای عقلانی و اشکار خود را تفسیر کند.این کمک می کند برای توضیح اینکه چگونه پروفایل فیس بوک شخص می تواند خودادراکی مثبت و سلامت روانی فرد را بهبود ببخشد. زیرا بر اساس این تئوری ما همواره در حال رصد کردن فعالیت ها و رفتارهای خود هستیم و از این طریق می توانیم نظارت بیشتری بر خود داشته باشیم.
فیس بوک ویژگی های برونگرایی ما را فعال می کند.
فیس بوک برای برونگراها به مانند دریچه ی فوری برای رفع نیازها و وسواس های خود است.برونگراها به وسیله به روز رسانی تصاویر نمایه و وضعیت ها و اطلاعاتی که باعث می شود آن ها بیشتر از دیگران در معرض دید باشند مشخص می شوند. بنابراین فیس بوک به آنها اجازه می دهد تا خواسته های پنهان خود را بدون ترس از انگ متکبر یا خودشیفته به عمل دربیاورند. تصور کنید فردی از دیگران بخواهد تصاویرش را در یک گردهمایی اجتماعی ببینند این کار او ممکن است به عنوان شکستن قواعد اجتماعی تلقی شود اما به هرحال در فیس بوک این فعالیتی عادی است.
خلاصه
فیس بوک به یک رفتار عادتی و روزمره تبدیل شده است که به طور منظم تکرار می شود و تمایلات ناهشیارانه ما در آن اتفاق می افتد. تشکیل هرکدام از عادت هایی که ما داریم تحت تاثیر پاداش های ناهشیار و هشیار ما است. بر همین اساس است که مغز ما تصمیم میگیرد آیا یک عمل و عادت خاص ارزش به یاد سپردن برای آینده را دارد یا نه.
ما ممکن است در اصل به منظور ارتباط با دوستان خود در فیس بوک ثبت نام کنیم اما بدون آنکه خود متوجه شویم این سایت تبدیل به عادتی اعتیاد آور می شود. زیرا ما می فهمیم که این عادت همراه است با پاداش روانی ناهشیار و همین پاداش روانی باعث تقویت این عادت و اعتیاد می شود.
با گذشت زمان این رفتار به طور اتوماتیک بیشتر و بیشتر در مسیرهای عصبی ما حک می شود که نتیجه آن 1.23 میلیارد کاربرفعال ماهانه است.